وبلاگ داخلی سازمان منطقه ویژه

لطفاْ از درج نظر غیر‌مستند و نام افراد حقیقی خودداری نمایید‌.‌مسئولیت نظرات بینندگان محترم این وبلاگ بر‌عهدۀ خود آنها می‌باشد.

وبلاگ داخلی سازمان منطقه ویژه

لطفاْ از درج نظر غیر‌مستند و نام افراد حقیقی خودداری نمایید‌.‌مسئولیت نظرات بینندگان محترم این وبلاگ بر‌عهدۀ خود آنها می‌باشد.

سعید رحیمی مقدم از سازمان رفت

***********

با توجه به قطعی شدن حکم


سعید رحیمی مقدم 

(نماینده سابق تعدادی از اعضای تعاونی مسکن)


وی برای همیشه از

سازمان منطقه ویژه رفت


***********


نظرات 29 + ارسال نظر
فرزانه 4 اردیبهشت 1393 ساعت 01:13

ای ول داری والا.ولی ماجرای زندان رفتنت چی بود

غضنفر علیجانی 1 اسفند 1391 ساعت 06:06

سعید جان .سلام ...مستنداتی دارم که ثابت میکنه تمامی حرف هایی که راجع به آقای (س) و آقای(ر) میگفتی درسته . قراربود جا نزنی .. لازم بدونی که قبایل آفریقایی برای به تله انداختن میمون از تکنیک جالبی استفاده میکنند ..آنها یک جعبه به ابعاد متوسط 1×1 وبه ارتفاع حدود 60 سانتیمتر میسازند .چهار وجه پیرامونش را با نرده های نزدیک به هم بگونه ای داخل جعبه دیده شود و کف و سقف ان را با تخته یکپارچه می بندند و سپس در روی سقف ان یک یا دو سوراخ به اندازه ای که دست میمون با کف دست باز از آن عبور کند ایجاد میکنند..تعدادی میوه مثل سیب ، پرتغال یا نارگیل داخل جعبه گذاشته و جعبه را در محلی که میمون ها تررد دارند قرار میدهند و به کمین مینشینند ..میمون گرسنه و کنجکاو برای برداشتن میوه دست خود را داخل جعبه میکند و میوه را در دست میگیرد .اما دستش با مشت پر از میوه از سوراخ بیرون نمی آید . عقلش هم نمی رسد که میوه را رها کرده و خودش را برهاند .و بدین شکل بدام می افتد ...توجه داشته باش که میوه هم اکنون توی مشت آقا میمون قرار داره .. امور مالی منطقه ویژه میدونه چه میوه ای از طریق چه کسی و به حساب کدوم بانک واریز شده. گیرنده پولها هم مشخصه .میمونه توی تله افتاده نه بواسطه اینکه عقلش کمه بلکه بواسطه تمع زیادش ... تا بعد //عزت زیاد ///

غضنفر علیجانی 1 بهمن 1391 ساعت 23:39

انضاف نبود سعیداینجوری برود..چون من میدانم چه شد ..نتنها میدانم بلکه میتوانم ثابت کنم ..همانند آب خورن ..البته پیش اهلش///مطمئن باش قبل ازاینکه بمیرم دینم را ادا میکنم ////////عزت زیاد

ببین 14 آذر 1389 ساعت 21:24

می کن یه جیزی اومده اسمش اینترنته جلل خالق می کن می شه از هر جا و مکانی واردش شدز میکن نیاز نیست که حتما توی سازمان کار کنی و فن أوری بهت اکانت بدن و استفاده کنیز وای قدرت خا رو میبینی؟

[ بدون نام ] 14 آذر 1389 ساعت 04:54

اگه رحیمی مقدم رفته پس این سایت مال کیه؟ این کامنتا کار کیه؟

ببین 13 آذر 1389 ساعت 01:17

سایت سعید رحیمی مقدم رو ببینید. خیلی باحاله و البته یک مقدار وجدان بعضیهار رو تکون می ده.

منتقد 11 آذر 1389 ساعت 09:18

واقعا خاک بر سر این سازمان. لیاقت داشتن نیروهای دلسوز رو نداره.
رحیمی مقدم و ۱۰۰ نفر دیگه هم که برن هیچ اتفاق خاصی نمی افته.
مهم نیست اصلا. اصولا اینجا کار مهم نیست.

ایرانخواه 11 آذر 1389 ساعت 01:35

گناه آقای رحیمی مقدم داشتن جسارت در عین دانایی بود، با حقیران و کاسه لیسانی درافتاد که از مردانگی تنها چند رشته سبیل دارند، مث آقای به. و آقای جا.
با شهادت کذب خودشود کینه تحقیر چندین و چند ساله شان با تمامی دسایس و حیله ها گرفتند،اما آسیاب به نوبت،
دست بالا دست زیاده،خدا هم یار آدمای کور و کچله ، هم کمک حال آدم های جسور و آزاده

[ بدون نام ] 10 آذر 1389 ساعت 18:38 http://shabonline.com/

سایت رسمی سعید رحیمی مقدم دیدنش خالی از لطف نیست

[ بدون نام ] 10 آذر 1389 ساعت 07:45

زنده باد مردانگی.

ناظر (اصلاح شده) 7 آذر 1389 ساعت 19:40

ننگ این ماجرا تا ابد بر پیشانی رض... و سا.....

[ بدون نام ] 6 آذر 1389 ساعت 22:34

رحیمی مقدم آدم صاحب سیکی بود. به رسمیها وقتی که رسمی بودن جرم بود اعتبار بخشید. از کسانی که به نان بومی گرایی منطقه را غارت میکردند زهر چشم گرفت و مثل یک مرد روی حرف خود ایستاد و در مقابل نه رضوی و سالاری و نه سوری سرخم نکرد. رحیمی مقدم در مجموع مهم نبود یکی بود که رفت. وای به حال ما و منطقه و مملکت که این جور آدمهاش باید به زندان بروند و ...

[ بدون نام ] 6 آذر 1389 ساعت 20:42

اقای عل... نباید میگذاشتی اینجوری تمام بشه

رومینا 6 آذر 1389 ساعت 20:27

ببینیم کی گند ماه ... من .... در بیاد . مگر اینکه خوزستانی باشی یا نوچه خوزستانی ها باشی که واست مشکلی بوجود نیاد .

هستی 5 آذر 1389 ساعت 09:17

راستی بعداز زلزله امورکارکنان و گند بیر.... بعضی از اونایی که با همین باندبازیها رسمی شدن کک تو تنبونشون افتاده و سعی میکنن آفتابی نشن.خوبه حداقل یه خورده تنشون بلرزه تا بفهمند حق وناحق یعنی چه.بلاخره نوبت اونا هم میشه/چه این دنیا.چه اون دنیا.راستی از ولی چه خبر؟

[ بدون نام ] 5 آذر 1389 ساعت 00:05

شکستن سیاست سکوت

بعد از گذشت پنج ماه از شکایت نمایندگان و ارجاع پرونده به دادگاه ,اعضاء هیات مدیره سیاست سکوت خود را می شکنند , اما نه برای حل مساله بلکه برای حذف صورت مساله !

آنان که اکثرا آگاه به مسائل حقوقی می باشند در یک ضد حمله حساب شده علیه نمایندگان اعضاء به مراجع قضایی شکایت برده و قاضی پرونده نیز با اعلام ختم رسیدگی حکم را صادر میکند :آقایان «سعید رحیمی مقدم» و« امیر رضایی واحد» (نمایندگان اعضاء تعاونی) به جرم تشویش اذهان عمومی همچنین برگزاری نشست غیر قانونی , هر کدام به یک سال زندان محکوم می شوند . ختم جلسه !

تحلیل ماجرا در چند نکته

1- با توجه به اینکه موضوع مورد بحث ,مساله داخلی ما بین خود کارکنان بوده , لذا عدم دخالت مسئولین سازمان منطقه ویژه می تواند امری طبیعی باشد

2- در زمانی که مکررا از سوی مسئولین نظام به شفاف سازی و پاسخ گوئی به مردم در همه ابعاد سفارش شده است چرا کسانی که داعیه دفاع از حریم قانون و احقاق حق مردم را یدک می کشند , از قانون به نفع خود استفاده می کنند .

3- آیا بهتر نبود به جای شفاف سازی و تعامل با کسانی که اعتماد کرده بودند و سرمایه خود را در اختیار وکلای خود قرار داده بودند ,خصمانه برخورد نمی شد و به نظر آنان احترام گذاشته می شد

4- آقای« سعید رحیمی مقدم »یکی از جانبازان جنگ تحمیلی است , و جهت پیگیری دادخواست و با نیت خیر خواهی نمایندگی اعضاء را در احقاق حق خود پذیرفته بود

5- اما آخرین نکته و جالبتر اینکه اعضاء هیات مدیره تا هنوز به خود قبول زحمت نداده اند که پاسخ گوی اعضاء تعاونی بدون خانه خود باشند .

تو فکر سقف 5 آذر 1389 ساعت 00:04


تو فکر یک سقفم ..... ولی نه سقف یک زندان !



سرگذشت تعاونی مسکن کارکنان سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس


و محکومیت نمایندگان منتخب اعضاء تعاونی



ماجرا چیست ؟

20< حدود پنج سال قبل تعداد 250 نفر از پرسنل سازمان منطقه پارس با پرداخت مبلغ دو میلیون تومان به تعاونی مسکن کارکنان امیدوار بودند تا در آینده ای نه چندان دور در این منطقه استراتژیک صاحب خانه شوند . از آنجا که هیات مدیره این تعاونی همگی از واحد حقوقی سازمان بودند و با توجه به اینکه مسئولیت کاربری اراضی اعم از خرید یا فروش در کل سطح منطقه بر عهده این واحد می باشد لذا امید به شانس فروش امتیازملک , که ممکن است در آینده نصیب اعضا گردد با شدت بیشتری در بین آنان قوت می گرفت .

هیات مدیره قطعه زمینی را در 35 کیلومتری غرب منطقه و در محلی به نام« باغ شیخ» خریداری می کنند . اما با گذشت زمان نه تنها نسبت به ارائه گزارش به اعضاء, در خصوص ساخت یا فروش این زمین از سوی هیئت مدیره یا بازرس آن که بر اساس مفاد اساسنامه ملزم به آن می باشند اقدامی صورت نمی گیرد, بلکه مجمعی را که می بایست بعد از 3 سال برای انتخاب مجدد اعضاء تشکیل می شد نیز برگزار نمی گردد.

بنابراین اعضاء که از سیاست سکوت سرد هیئت مدیره به تنگ آمده بودند , با جمع آوری 60 امضاء از آنان خواسته بودند تا در اسرع وقت به مفاد اساسنامه عمل کنند و با تشکیل مجمع عمومی گزارشات لازم را رائه نمایند که این درخواست نیز با ادعای جعلی بودن چند امضاء از سوی هیات مدیره بی نتیجه می ماند.

اینجاست که در آستانه پایان یافتن مهلت پنج ساله تعاونی اعضا ء با گرفتن مجوز از حراست سازما ن منطقه ویژه نشستی را در سالن اجتماعات برگزار می کنند که در این نشست نیز از اعضائ هیات مدیره دعوت بعمل می آید , وباز هم جلسه بدون حضور آنان تشکیل می شود . اما این بار اعضاء با انتخاب دو نفر نماینده خواستار پیگیری موضوع از طریق مراجع قضائی می شوند.

شکستن سیاست سکوت

بین 5 آذر 1389 ساعت 00:01

خیلی جاش خالیه. خیلی مرد بود. حیف که ما دوستاش تنهاش گذاشتیم. اون از همون موقعی که با باند فساد داخل سازمان در افتاد این مشکلات رو هم پیشبینی میکرد. از دوستان و همکاران بومی سازمان خواهش میکنم گول ظاهر این افراد رو که به ظاهر سنگ بومیها رو به سینه میزنن ولی در باطن به فکر مطامع شخصی خودشون هستن رو نخورن. یه تعداد از وابستگان و جیره خورهای امور حقو.. و آقای سال... که دماغشون به خاک مالیده شده بود این پاپوش رو برای رحیمی مقدم چیدن. سعید جان رفتی ولی خیلی چیزا بهمون یاد دادی. درس شجاعتُ آزادگی و استقامت و کوتاه نیامدن در برابر ناحق. درس مردانگی و از خود گذشتگی.

[ بدون نام ] 4 آذر 1389 ساعت 18:42

به جای گیر دادن به کسانی که تا آخر با رحیمی مقدم نبودند باید به کسانی گیر بدهیم که او را زندان انداختند. کسانی که اکس در کیف رضا ن گذاشتند و خدا میداند دیگر چه کردند....

[ بدون نام ] 4 آذر 1389 ساعت 16:29

رحیمی مقدم مهره سوخته بود و باید حذف می شد . تا زمانی که می شد از او استفاده کردند برای نشان دادن خود و پوشاندن ضعف های خود ولی وقتی که دیگر نیازی به او نداشتند راضی شدند به زندان رفتنش.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد